هوای چشمانت که در سر افتاد آن زمان است که خمار میشوم.
آنجاست که میخواهم مرا غرق کنی در آغوشت
بعد چشمانم را نگاه کنی و صورتم را نوازش کنی و بعد کمی بیایی نزدیک تر تا بازدمت شود دم من...
وبعد در چشمانم زل بزنی و یک بار دیگر بگویی من تو را دوست دارم...
آنجاست که من دم و بازدمم را در هم میخواهم
چه طعمی دارد این عشق!
اینجا تازه الف عشق بازیست
دکمه ها رها میکنند همدیگر را...!
.
.
.

نظرات شما عزیزان:
|